فاطمه جان جانفاطمه جان جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره
رادانرادان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

.

شب آرزوها

     در نوبتی دوباره دلت را مرور کن              از غم به هر بهانــــــــــــــــــه ممکن عبور کن    گیرم که تمام راه تو مسدود شد ، بگرد              یک آسمان تازه و یک جــــــــــــــــاده جور کن   شب آرزوهاست بیا دعا کنیم : برای آن کودکی که در آن سوی پهناور زمین امشب را گرسنه خواهد خوابید. و برای آن بیماری که فردایش را کسی امیدوار نیست. بیا از خدا بخواهیم رنج های آدمی را بکاهد و آرامش او را بیافزاید... آمــــــین   ...
26 ارديبهشت 1392

فرشته مهربون آورد برات يه دندون(3)

سلام جگر طلا ی من جان جانم سومین دندون قشنگتم تو تاریخ ١٨/٠٢/٩٢جوونه زد(دندون پیش بالا سمت راست) مبارکت باشه عزیزم. فکر کنم به خاطر همینم باشه که چند روزه  شیر خوردنت بازم افتضاح شده،به هر حال...    پ.ن (٢٥/٠٢/٩٢):جان جانم الان چند روزه که دیگه اثری از این دندون سومت نیست؟! من خودم هم گیج شدم.حالا با تجربه تر ها میگن گاهی پیش میاد،نمیدونم والا چی بگم؟؟؟؟؟؟     ...
25 ارديبهشت 1392

سوغاتی

ای تماشـــــایی ترین مخلوق بر روی زمین آسمانی میشوم وقتی نگاهــــــــــت می کنم سلام جان جان مامان دیروز با مامانی زهرا رفتیم خونه خاله جونی که تازه از مشهد برگشته بودن،کلی هم به همگی خوش گذشت،از وقتی هم که دیگه شما میتونی بشینی کار من خیلی راحت تر شده ... دیروز کلی برای همه دلبری کردی،خاله جون رو زمین ضرب میزد یکمی که نگاه کردی تا بهت گفتم فاطمه جان تو هم بزن شروع کردی به زمین دست زدن،قربون دستای کوچولوت برم من...   در کل فکر کنم خیلی به تو هم خوش گذشت چون همش در حال بازی بودی حالا برسیم به سوغاتی های که خاله جونم و محبوبه عزیزم زحمتش رو کشیدن:  یه پلاک آیت الکرسی نقره از طرف خاله و یه تابلو ...
25 ارديبهشت 1392

کشف جدید

_ _ _   دوستتـ❤ دارم    _‌ _ _ گلایه از تکراری بودنش نکن مشکل از من نیست تو زیادی دوست داشتنی هستی سلام    جان جان مامان  به خدا عاشقتم... اگه بدونی چقدر خوردنی و شیرین شدی احتمالا خودت هم فهمیدی چون تو خوردن دست از سر خودتم بر نمیداری ١_جان جانم الان وقتی دمر میشی کافیه چشمت به موس یا کنترل بیوفته اون موقع میشه که تمام تلاشت رو برای چهار دست و پا رفتن میکنی،انصافا خیلی پیشرفت داشتی و دیگه عقب عقب نمیری ٢_تو این  چند باری که  گذاشتمت تو روروئک تمام سعیت بر خوردن موزیکال رورو بود و راه نمیرفتی، ولـــــــــــی!&n...
15 ارديبهشت 1392

گوش درد

سلام جان جان من تازه داشتم خدا رو به خاطر خوب شدن سرما خوردگیت شکر میکرم که یه اتفاق بدتر افتاد. امروز دایی و زن دایی از کرج برگشتن و چون خیلی دلشون برای شما تنگ شده بود حدود ساعت 5 اومدن پیش ما،از لحظه ای که رسیدن شما بنا رو گذاشتی به جیغ و داد  بعید بود با دیدن دایی و زن دایی همچین کاری بکنی .بیچاره ها کلی ضد حال خوردن و زودی رفتن وای دیگه نمیشد نگهت داشت،همش داشتی جیغ میزدی و گریه میکردی،حتی گریه هات از زمانی که دل درد هم داشتی بد تر بود،گفتم شاید خوابت نصفه شده این طوری میکنی،یه ربعی چرت زدی و دوباره اوضاع تکرار شد .بدتر اینکه شیر نمیخوردی و جیشم نکرده بودی خلاصه تازه ساعت 10:30 بود که میخواستم ب...
11 ارديبهشت 1392

به بهشت نميروم ،اگر مادرم آنجــــــــا نباشد...

مادرم مرکز يک دايره پر معناست             مادرم بوي بهشت، بوي تمام گلهاست مادرم بوي تب و رنج و غم و غصه ماست                مادرم عشق براي گذر از سختي هاست زير پاي مادر ان جنت و مينوي خداست               دل اگر هست به گيتي دل مادر هاست غم ندارد کسي دوست چو مادر دارد                 لنگر کشتي عشق ،عاطفه مادر هاست مثل گلبرگهاي رنگين گل سرخ بهار&n...
11 ارديبهشت 1392

فدای مادر

خاك را پرسيدم آيا مي تواني دل مادر گردي ؟    آسماني شوي و خرمن اختر گردي ؟       گفت نه هرگز من براي اين كار          بوستان كم دارم ، در دلم گنج نهان كم دارم      اين جهان را گفتم     هستي و مكان را گفتم       مي تواني آيا لفظ مادر گردي ؟         همه ، رفعت را ...همه ، عزت را ...همه ، شوكت را   بهر يك ثانيه بستر گردي ؟ گفت نه هرگز من براي اين كار آسمان را كم دارم ، اختران...
10 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد