دون دون كوچولو
می خواهم...
آن قدر خود خواهانه بغلت کنم ....
که جای ضربان قلبم روی تنت بماند ...
سلام جان جان مامانی
قربون صورت دون دون شدت برم ، البته الان شکر خدا خیلی بهتر شده . . . سه شنبه پیش یه تب کوچولو ، بعد بی حالی و بی قراری و بعد هم دونه های قرمز . . . این هم از اثرات واکسنت مامان جون ،البته بگم اثراتش به همین جا ختم نمیشه ها . . . شب ها تا صبح ناله میکنی . . . لب به غذا نمیزنی . . . شیر بالا میاری . . .
مثل طوطی سعی در تکرار جمله های من و بقیه داری و از هر چیزی که خوشت بیاد حتما تکرارش میکنی ،از صدای بلند و دعوا کردن ناراحت میشی اخم میکنی و اعتراض وار گلایه میکنی . . .میری روی ترازو و کلی ذوق میکنی ، وقتی هم بهت میگم فاطمه مامان چند کیلویی میگی ده . . . وقتی میگم فاطمه جون باشه مامان میگی بـــا . . . تعداد کلماتی که بلدی خیلی زیاد شدن و خب من یه مامان فراموشکار همــــــش که یادم نمیمونه . . .
ماهبوبَه ،این اسم دخترخاله محبوبست که تو این طوری صداش میکنی و جالب تر اون که هیچ وقت هیچ کس از تو نخواست به این اسم صداش بزنی . . . یعنی خاله محبوبه کیف میکنه صداش میکنی و از اون بیشتر خودم
خبر اخر اینکه تو همین روزهای مریضی دندون نهم شما هم بالا اومده ، دندون اسیاب پایین سمت راست . . . یه مسواک کوچولو هم داری که دایی خیلی وقت پیش ها برات خریده بود و الان اون رو با علاقه میگیری دستت و شروع به مسواک زدن میکنی ،قربون دختر تمیزم
میدونی مامانی عاشقـ ღ تم . . . عاشق تمام کارهایی که میکنی ،