لطفا خوب شو
سلام جان جان مامانی ... یه مدت بود که فقط دوست داشتی بگی بابا ،یعنی میگفتم مامان تو تکرار میکردی بـــــا بـــــا ،همچین کشیده هم میگفتی که . . . دروغ چرا گاهی حسودیم میشد . . . حالا از اون موقعی که مریض شدی یادت افتاده که ای بابا من یک دونه مامان هم داشتم ها و دوباره مامان مامان گفتنت گل کرده . . . خب خدا رو شکر
اگه بدونی چی به روز من اومد تا تو خوب بشی،گفته بودم خوب شدی ولی انگار این ویروس قرار نبود دست از سر ما برداره ، برای واکسنت هم که رفتیم گفتن چون بیماری ویروسی بوده نمیشه واکسن بزنه . . . فعلا ابریزش بینی رو داری
مامانی زهرا و مامان بابایی هر دو عینک میزنن .هر وقت میخواستی دست بزنی من اجازه نمیدادم و شما هم دیگه دست نمیزدی ،حالا چند وقت پیش مامانی زهرا عینک رو گذاشته بالای سرت و گفته به به چه خوشگل شدی و تو دیگه ول کن نیستی تا مامانی رو میبینی میگی نینَــــک نینَــــک . . .
وقتی میبینی من خستم و دراز کشیدم میای و بوسم میکنی،هر جا رو هم با انگشت نشونت بدم بوس میدی . . . وقتی میگم فاطمه مامانی خسته شدم ، نازم میکنی . . . گاهی انگشت میزاری رو لپ خودت که یعنی بوس بده . . . وقتی میگم فاطمه هیـــس تو هم انگشت کوچولوت رو میزاری رو بینی خودت ، صدای زنگ موبایل من و بابا رو از هم تشخیص میدی و مال هر کدوم زنگ بخوره صدامون میکنی، از تلفــــن اسباب بازیت عدد ٤ رو بلد شدی و دستت رو میزاری روش و با لهجه میگی چهــار . . . تا کبریت روشن میبینی میگی پـــوف ، پـــوف
با تسبیح و با دستت تسبیح میزنی ،سجده میکنی ، صلوات میدی . . . وقتی سیر میشی دستت رو میبری بالا به معنای الهی شکر . . . این روزها تا صدای نوحه شنیدی با دو دستت ســـینه زدی . ناز مامان این ها از لحظاتی بوده که یاد من مونده
لـَـحــظــه هــا خــاطـِـر ه انــد ...
زنـدگـی شـُوق تـَمـَنـائ هـَمـیـن خـاطـره هـاسـت
لـحـظـه هـایـــت خـُـوش بــاد