فاطمه جان جانفاطمه جان جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره
رادانرادان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

.

فاطمه . . .صبور کوچک

1392/8/19 0:12
نویسنده : مامان جون
270 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فاطمه ی مامان

 تو واقعا خوبی و من نمیدونم برای کدوم کار نکرده شایسته همچین تویی هستــــم . . . نمیدونم چه طور باید همه ی خوب بودنتــ رو تعریف کنم . . . تو مدت مریض بودنت این قدر صبوری به خرج دادی که شاید من به عنوان یه مادر اون قدر نتونستم صبور باشم . . .

به " تـــــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!

 مکـــث میکنـــــم ...!

 انگـــــار در " زیباییــ ــت " چیـــــزی را ,

 جـــــا گذاشتـــــه ام !

 مثلــــــــــا"...

 در صـــ ــدایت ... آرامـــــ ـــش

 در چشـ ــــم هایـــــت ... زندگـــــ ـــی                                     

نفس مامان این یک هفته برای من مثل یه عمر گذشت ،ولیـــ به لطف خدا گذشت و حالا حالت خوب خوب شده . . . دیروز اولین جمعه ماه محرم بود ،روز بزرگ داشت حضرت علی اصغر . . . پارسال خیلی دلم میخواست که تو این مراسم با هم شرکت کنیم امــا به خاطر حال بد اون روزهای تو نــــشد . . . امسال طلبیده شدیم و رفتیم ،لباسی رو هم که بابا معین زحمت خریدنش رو کشیده بود تنت کردم ولــی اصلا نزاشتی یه عکــس درست  بگیریم . . .

مصلی پر بود از یه عالـــمه نی نی با لباس های سبز و سفید ،حس قشنگ پاکی . . . همیشه دوست داشتم روزی برسه که یکی مثل تو داشته باشم و اونوقت لباس ٦ ماهه امام حسین رو تنش کنم و تو این مراسم شرکت کنم که خدا من رو هم بی نصیب نزاشت ، شـــکر

یه اتفاق خوب دیدن مهدیه جون از وبلاگ مادردختری بود ،نمیدونم چرا مامانی! ولی اون روز ناخواسته دنبالشون بودم . . . فاطمه سادات هم که صد برابر عکس هاش خوردنی بود ولی چون من سرما داشتم نشد بخورمش ایشاا... سر فرصت

  این هم چند تا عکس بعد از خوب شدن دختر مامانی

 

 چهارشنبه بالاخره مجبور شديم ببريمت براي سرم،اينجا هم آن‍ژيوت بن شد و دستت باد كرد ولي شما يه آخ هم نگفتي،پرستار كلي تعجب كرده بود و ميگفت تو بايد از درد گريه ميكردي ؟  در همون وضعيت داري با پرستار دالي بازي ميكني . . . از اونجايي كه تو هم مثل ماماني خيلي بد رگ هستي نتونستن دوباره ازت رگ بگيرن و اين شد كه فقط دست نازت رو كبود كردن  و صد تا از سرمت موند . . .  حالا براي همينه كه ميگم من  يه فاطمه دارم كه هيــــــــچ كس نداره . . .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان الناز
19 آبان 92 10:29
خدا نكنه خوشگل من مريض بشه و بخاد سرم بزنه
الهي بگردم كه اينقدر در مقابل درد صبوري

ايشاله كه خود حضرت علي اصغر(ع) هميشه هواي جان جان را داشته باشه

اين ها همش مال ماماني و جان جان:

فداي مامان سميرا و الي نازم ما هم يه دنيا بوس

صـبــا خاله ی آیـــســـا
19 آبان 92 10:49
فاطمه جونم نازه من قرربونت برم که انقد صبوری
مامانی ایسا هم اونروز رفته بود کاش همدیگرو میدیدین


اي جونم،كاش هماهنگ ميكردم.اينقدر درگيره مريضي فاطمه بودم كه يادم رفت.نميدونم چرا هميشه فكر ميكردم اين مراسم فقط ماله ني ني هاست
زهره مامانی مرسانا
19 آبان 92 18:57
الهی من فداش بشم عزیزم اسم فاطمه واقعا زیبنده دختر صبوری مثل فاطمه جان جانه
مهدیه ( مادر دختری)
19 آبان 92 19:41
محبت داری عزیزم از چهره اش کاملا مشخص بود که حال نداره! خیلی دلم براش کباب شد. بیشتر از فاطمه برای شما که ایشالا خدا نذاره هیچ مادری مریضیه نی نیش رو ببینه! ولی با همون بی حالیش یه خنده ی ناز به من و دخملی کرد. خدا رو شکر که حالا بهتر شده! این عکس اولش که سرشو گذاشته رو مبل دقیقا همون چیزیه که من از فاطمه تو مصلی دیدم!!!!!! اونروز هرچی فاطمه ی شما ساکت و آروم بود، فاطمه ی من شیطونی وسر و صدا کرد بوووووووووووووووس
نیلوفر/مامانه روژینا
21 آبان 92 2:42
اخی عزیزم خدارو شکر که حالت بهتر شد. الهی برای دستت بمیرم خیلی ناراحت شدم.انشالله که دیگه هیچوقت سرم نزنی فاطمه جووووونم. اخی چه جالب که دوتا دوسته ناناز همدیگرو تو مصلی دیدند.خوش بحالتون که تو این مراسم شرکت کردید. من نتونستم که برم. ولی تصمیم دارم که شب عاشورا این لباسو تنه روژینا کنم. راستی عزیزم وبلاگ مهدیه جون برای من باز نمیشه خیلی دلم برای فاطمه سادات جون تنگ شده.اگه بتونی بهش اطلاع بدید ممنون میشم دخملی رو حسابی از طرف من ببوس مرسي خاله جون،خدا شما رو براي ما نگه داره انشاا... قسمت شما هم بشه براي ما هم دعا كن بهش ميگم،ميدوني كه دو تا وبلاگ دارن
mahtab
21 آبان 92 5:19
ماشاالله به دختر صبورتون بلا دور باشه ازش تولدش هم با تاهیر مبارک
مرمر
23 آبان 92 1:59
وای خیلی ناراحت شدم هی فدای اون دستای کوچولوت بخدا بچه ها خیلی صبورتر ازماهان من همیشه میگم تو لباسش هم که من میگم مث فرشته ها بوده
صـبــا خاله ی آیـــســـا
26 آبان 92 9:23
عزیزم بهتر شدی؟
مامان درسا
27 آبان 92 22:04
ای جونم خاله دلم کباب شد.ایشالا همیشه سالم و سر حال باشی.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد