مشهد الرضا 2
سلام جان جان مامان
اومــدم بگم این چند روزی که نبودیم ،رفتیم زیارت امام رضا . . . دوباره طلبیده شدیم که اونجا باشیم ،البته این دفعه بدون بابا . . . برای خودم هم باورش سخت بود ولی رفتیم . . .
به خاطر شرایط سفر که قرار بود با قطار باشه و ایـــنکه بابایی همراه ما نبود فکر میکردم خیلی خسته بشی و اذیت کنی ولی شکر ،به لطف خدا و همســـفر های خوبم نه خسته شدی و نه اذیت کردی . . . باید از زندایی جون که لنگه نداره و دختر خاله جونی ها حسابی تشکر کنم که واقعا کـــمک حالم بودن . . .
از شر و شور بودن تو گلی هر چی بگم کم گفتم . . . آباژور روی میز و کشیدی سمت خودت تا بیاری پایین ، طاهره جون من رو صدا کرد خیلی آروم هلش دادی سر جاش . . . لباس تازه تنت کردم اومدی بیرون دست میکشی رو لباست میگی به به . . . سر میز غذا خاله جون به خاطر اینکه به همه چی دست میزدی با خنده دعوات کرد رو کردی بهش با یه حالت حق به جانب هی تکرار میکنی دَ نه دَ نه (دست نه)یعنی من دست نزدم . . . اولین اسمی که یاد گرفتی اسم دخترخاله مریمه که تو قطار صداش میکردی مَیَم . . . زدی تزئینی پرده هتل رو از جا در اوردی فهمیدی کار بدی انجام دادی رفتی سر چمدون خودت رو مشغول کردی و دیگه هر چی صدات میکردم نگاه نمیکنی . . . با زندایی گل یا پوچ بازی کردی وقتی گل رو پیدا میکردی میخندیدی . . . یاد گرفتی لبات رو مثل ماهی کنی و بعد صدای بوس بدی . . .
خلاصه تا جایی که تونستی با رفتار و اخلاقت دلـبری کردی و دل همه رو بردی . . . از داشتن یه فرشته کوچولویی مثل تـــو روزی هزار بار باید خدا رو شکر کنم،فرشته ای که برای مامانش تو دنیا نظیر نداره
٢ روز تا تولدت باقی مونده . . . دارم فکر میکنم اونقدری که من دلـــم برای این روزها تنگ میشه تو هم دل تنگ میشی؟؟؟ اینقدری که من میخوام ثانیه ها حتی شده برای یه لحظه از حرکـــت بمونن تو هم میخوای . . .
خدایا این فرشته مهربان کیست که از آسمان برایم هدیه کرده ای؟
این چه گلی است که در هر چهار فصل گل است ؟
این چه ماهی است که در روزها هم در آسمان است و نور میدهد؟
این چه چهره ای است که در آن پر از روشنایی و زیبایی است؟
این چه پروانه ای است که اینقدر رنگارنگ و زیباست؟
این چه ستاره ای است که در بین تمام ستاره ها درخشان تر است؟
خدایا این چه عشقی است که جانم دیوانه او شده؟
چقدر مهربان است مهر و محبت در وجود اوست.
هدیه خداوند برای من از بهشت است ، فرشته ای که مسافر بهشت است.
خدا برایم این مسافر را از بهشت فرستاده تا برای همیشه این مسافردر قلبم بماند.او بهشت را دیده و می داند چقدر زیباست!
خدایا این مسافر کیست که اینقدر قلبش از محبت می تپد و او کیست که اینقدر از چشمانش مروارید می ریزد ، از دستانش گرما احساس می شود ، و از نگاهش عشق خوانده میشود؟
او کیست که آمده در قلبم و غوغا به پا کرده و مرا دیوانه خودش کرده؟
او از سرزمین رویایی آمده سرزمینی که همه آرزوی دیدن آن را دارند.
او از بهشت آمده با کوله باری از امید و آرزو آمده.
با ابرها همسفر بوده ابرهایی که رنگین کمان ریلهای آن بودند.
من افتخار میکنم عاشق فرشته و مسافری از بهشت خداوند شده ام!
پ ن: شب عيد قربان پشت موهات رو خيلي شيك كوتاه كردم ،به قول يكي از بستگان همه ي مامان ها فكر ميكنن ارايشگري بلدن . . . در كل بهت ميومد و خيلي مرتب شده حالا همه اصرار دارن جلو ي موهات رو هم كوتاه كنم كه ديگه اين يكي رو زير بار نميرم