عشق
فرشته کوچولوی من نمیدونم چطوری باید تمام احساسم رو به تو توی یه جمله خلاصه کنم.نمیدونم چطوری حرف ها رو کنار هم بچینم که معنای واقعی عشق رو بعد ها بتونی ازش درک کنی
این روزها هر حرکت و کار جدیدی که میکنی من از خوشحالی به مرز جنون میرسم،دوست دارم اینقدر فشارت بدم که خودت به حرف بیای و بگی مامان جون ولم کن،ولی جالب اینجاست که من هر چی بیشتر میچلونمت تو بیشتر ذوق میکنی
الان چند روز که وقتی پاهات به زمین میرسه خودت رو حسابی سفت میکنی، از دیشب چد بار نگهت داشتم که خودت رو زمین بمونی.اینقدر از این کار لذت میبری که خدا میدونه.با خودم فکر کردم یه چند لحظه بزارمت تو روروئک تا عکس العملت رو ببینم،فکر کنم عکست به اندازه کافی گویای ماجرا باشه.
میبینی مامان این شمایی،زمانی که 3 ماه و 14 روز داری، الهی مامان قربونت بشه
خدا جونم روزی هزاران مرتبه به خاطر این فرشته کوچولو شکر