تـــ و
همه میگن عشق یعنی دوست داشتن،اما من میگم عشق یعنی
یکی مثل تـــــ و داشتن
سلام جان جان مامان
وروجک که بودی وروجک تر شدی،یه لحظه آروم و قرار نداری و باید مدام دنبالت باشم تا به خودت صدمه نزنی ... گاهی کاملا منطقی با تذکرات من برخورد میکنی و گاهی ...
کلمه نه نه نه رو خیلی خوب متوجه میشی ولی خب معلومه که دوست داری کار خودت رو انجام بدی و دیگه توجه ای به حرف من نداری
این روزها اخر ددر شدی و تا میبینی یکی داره از در میره بیرون شما هم به تکاپو میفتی که باهاش بری،وقتی بابا جون میره شما میری دستت رو میگیری به در و بلند میشی بعد میزنی به در و گریه میکنی... هر جایی که باشی تا صدای باز شدن در رو میشنوی تندی میای ببینی چه خبره
خیلی در تلاشی که زودتر بلند بشی و تا دستت به هر جا بند بشه این کار رو انجام میدی گاهی در حالت نشسته میخوای بلند بشی و وقتی نمیتونی کلی غر میزنی...یاد گرفتی که اگه چهار دست و پا رفتی سر جات برگردی و بشینی...کلی عاشق اتاق ما شدی و تا ازت غافل میشم میبینم رفتی اونجا و تخت رو گرفتی و بلند شدی و در همون حالت آواز هم میخونی...
باي باي كردن رو بلد شدي و هر وقت من اين كار رو انجام ميدم تو هم تكرار ميكني و در مقابل ديگران گاهي با خجالت!!
جديدا هم كه تا برات دست ميزنيم حالت ني ناي ناي داري و كلي ذوق ميكني
الان هم مثل یه فرشته کوچولوی ناز گرفتی خوابیدی... فداتـــــــــــ