گوش درد
سلام جان جان من تازه داشتم خدا رو به خاطر خوب شدن سرما خوردگیت شکر میکرم که یه اتفاق بدتر افتاد. امروز دایی و زن دایی از کرج برگشتن و چون خیلی دلشون برای شما تنگ شده بود حدود ساعت 5 اومدن پیش ما،از لحظه ای که رسیدن شما بنا رو گذاشتی به جیغ و داد بعید بود با دیدن دایی و زن دایی همچین کاری بکنی .بیچاره ها کلی ضد حال خوردن و زودی رفتن وای دیگه نمیشد نگهت داشت،همش داشتی جیغ میزدی و گریه میکردی،حتی گریه هات از زمانی که دل درد هم داشتی بد تر بود،گفتم شاید خوابت نصفه شده این طوری میکنی،یه ربعی چرت زدی و دوباره اوضاع تکرار شد .بدتر اینکه شیر نمیخوردی و جیشم نکرده بودی خلاصه تازه ساعت 10:30 بود که میخواستم ب...
نویسنده :
مامان جون
15:36