فاطمه جان جانفاطمه جان جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
رادانرادان، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره

.

مهمونی

سلام خانم گلم امروز من و شما با مامانی زهرا رفته بودیم خونه خاله مامانی یعنی خاله زهره رسیدیم اونجا تو خواب بودی و خیلی جالب تر اینکه حتی تا 2 ساعت بعدشم از خواب بلند نشدی حتما از ترس چلونده شدن بوده،اخه خاله شما رو خیلی دوست داره و اگه برسی بغلش دیگه خودت میدونی و خاله خونه خاله 2 تا نی نی دیگه هم بودن که از شما بزرگتر بودن و هی میخواستن شما رو نازی کنن ولی نمیدونستن که شما عروسک نیستی و من هی باید تو رو از دستشون نجات می دادم بعد از خوردن عصرونه زودی اومدیم خونه ولی نمیدونم چرا همش امشب غر غر میزنی،یکمی مامان رو کلافه کردی.اینم یه عکس از امشب   ...
15 بهمن 1391

واکسن 2 ماهگی

سلام جان جان(من فاطمه رو بیشتر اوقات اینوری صدا میکنم) جان جان امروز یهو یاد روزی افتادم که باید واکسن میزدی،چه چیزایی که نشنیده بودم.یکی میگفت تب میکنی،یکی میگفت یه عالمه جیغ میزنی ،خلاصه اینقدر غصه داشتم که نگو. از اونجایی که من عادت دارم خیلی با شما صحبت کنم و همه چیز رو برات توضیح بدم از یک هفته قبل از زدن واکسن شروع کردم به توضیح دادن راجع به واکسن.اینکه چرا باید واکسنبزنیم ،واکسن درد داره ولی تو باید قوی باشی و... خلاصه 7 دیماه که 5شنبه بود،من و بابایی و شما ساعت 8:30 به سمت مرکز بهداشت حرکت کردیم.خیلی استرس داشتم و هی به بابا میگفتم رسیدیم اونجا تو پاهاشو نگه دار من دل ندارم. خلاصه بعد از اندازه گیری قد و وزن...
2 بهمن 1391

شروعی تازه

سلام به فاطمه کوچولوی مامان عزیز دل ،مامان معصوم تصمیم گرفته از امروز خاطرات شما رو تو این وبلاگ که به خاطر شما درست کرده ثبت کنه... ولی مطمئن باش قبل از این وبلاگ مامانی همه لحظات شیرین با تو بودن رو تو دلش حک کرده ...
1 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد